منوتوآغوشت بگیرآغوش تومقدسه

یه دختر اینجا نشسته با همه ی کودکی هاش :)

منوتوآغوشت بگیرآغوش تومقدسه

یه دختر اینجا نشسته با همه ی کودکی هاش :)

بذار عاشقت بمونم

 

تو با منی 

وقتی تو این روزای تاریک هیچ ستاره ای با من نیست... 

حس با تو بودن 

تو وجودمه وقتی 

تمام خاطرات گذشته با من نارفیق شدن.. 

تو صادقانه اومدی و  

روزای تلخ گذشته رو  

از یاد قلب من بردی...  

من به آرامش دستای تو عادت دارم.. 

من 

تو اضطراب سرد این سکوت  

به شب چشمای تو  

اعتماد کردم... 

من تو رو دوست دارم  

حتی اگه ازم دور باشی.. 

حتی اگه روزی بین دستامون فاصله باشه... 

مهم اینکه ما به هم قول دادیم  که 

تو بمونی واسه من... 

من بمونم واسه تو....

قلب من میگه که هستی اما چشمام میگه نیستی  

خیلی سخته باورم شه که تو پیشم دیگه نیستی  

بگو که هنوز چشاتو رو به عشق من نبستی  

چشم من میگه تو رفتی اما قلبم میگه هستی   

حالا  

که 

همش 

خیاله 

بذار دستاتو بگیرم 

   بذار تو فرض محالم  

  با تو باشم تا بمیرم  

 

بذار عاشقت بمونم  

   

     بذار عاشقت می مونم  

حالا  

که 

همش 

تو رویاست 

 

نذار دلتنگت بمونم   

مرگ بیداری برا من اینو خیلی خوب می دونم  

بذار عاشقت بمونم 

 

       بذار عاشقت بمونم  

   

   بذار عاشقت بمونم ... 

 

*مهم نیست کجایی....مهم اینه که این قلب واسه تو می تپه* 

 

با تو بودن برام باوری ساخته که هیچ وقت نمی تونم بی تو بودن روباورکنم 

تو همیشه بامنی 

حتی اون لحظه ای که فاصله بینمون بیداد میکنه  

از وقتی به قلبم پا گذاشتی  

همه ی لحظه هام عطر تو رو داره  

نمی دونی چه حسی دارم وقتی نیستی تا 

باهات حرف بزنم و تنهاییمو با دستات قسمت کنم  

تو از جنس برفی  

از تبار فرشته های آسمون 

یه فرشته پاک که  

تنها کسیه که می تونه لبخند رو روی لبام بذاره... 

بذار عاشقت بمونم 

حالا که همش تو رویاس 

بذار دستاتو بگیرم ! 

مگه میشه تو نباشی... 

تو مث نفس می مونی.... 

مگه میشه باورم شه  

که تو پیشم دیگه نیستی ! 

این دختر  

با تموم احساسش  

بی تو ناتمومه پس 

بذار عاشقت بمونم  

نذار دلتنگت بشم....

احساس

غروب جمعه ی امروز چه دل تنگی داره... 

آسمون بغض کرده و نگاه منتظرم گریه می خواد !  

من چه دلتنگتم امروز.... 

بازم تو رفتی و من باید به آسمون خیره باشم 

بازم تو رفتی و فرصت نشد ازت خداحافظی کنم .... 

 

 

پای پنجره نشستم کوچه خاکستریه باز زیر یاروون  

من چه دلتنگتم امروز... 

انگار از همون روزاس حال و هوام رنگ توا....کوچه دل تنگ توا... 

دلم گرفته  

دوباره هوای تورو داره  

چشمای خیسم  

واسه ی دیدنت بیقراره  

این راه دورم خبر از دل من که نداره  

آرووم ندارم 

یه نشونه می خوام واسه قلبم  

جز این نشونه  

واسه چیزی دخیل نمی بندم  

این دل تنها 

دوباره هوای تو رو داره.....!!! 

 

دلم می خواد یه شونه بود تا زار زار گریه می کردم  

یه بهونه واسه زندگی تا به اسمون قلبم هدیه می دادم  

دلم یه نگاه می خواد... 

یه نگاه تو  

یه نگاه پر از عشق تو... 

تویی که من و با من آشنا کردی 

تویی که بهم یاد   دادی محبت هست...عشق هست...خوبی وجود داره! 

تویی که حس باروون رو برام رو متن غربت هجی کردی... 

تویی که بهم فهموندی هیچ فاصله ای نمی تونه قلبمونو از هم جدا کنه  

حتی اگه هیچ وقت  

دستمون به دست هم نرسه  

 

سهم من از تو دوریه  

تو لحظه های بی کسی  

قشنگیه قسمت ماست  

که ما بهم نمی رسیم.... 

 

منتظرت می مونم  

با این چشمای خیس  

با این احساس سردرگم 

با این قلب تیکه پاره  

که جز تو...جز نگاه تو....جز عشق تو...جز حرفای قشنگ تو....جز نگرانی های تو...هیچی نمی خواد ! 

منتظرت می مونم  

تو برمی گردی به من  

تو یه شب مهتابی  

همون شبی که پاییز  

نفس میزنه رو در رویه من.... 

 

سکوت سرد

این شعر از خودمه...تقدیم می کنم به ایرج عزیز شاید دلخوریش رفع شه و منو ببخشه ! 

صدایی نیست در این سکوت سرد  

برگی از شاخه می افتد ! 

طرح اشک برپلک شب است  

نفسم هم نفس سایه ی این تاریکی  

و کسی خفته میان ماه تاب  

نگهش از بر من می گذرد  

من ندانم او کیست  

چه غریب است غم پاییزی آن چشمانش... 

و تو خواهی امد  

از فراسوی نگاه دریا  

و به من خواهی گفت  

راز آن خفته ی مغموم و خموش 

من به آرامش دستان تو عادت دارم ....