منوتوآغوشت بگیرآغوش تومقدسه

یه دختر اینجا نشسته با همه ی کودکی هاش :)

منوتوآغوشت بگیرآغوش تومقدسه

یه دختر اینجا نشسته با همه ی کودکی هاش :)

به من برگردون اون روز رو ..

آهنگ وبلاگم چه قدر به اینجا میاد. خداجونم چه قدر قلبم درد میکنه . دلم میخواد درش بیارم . چه قدر اینکه حس کنی شاید تو آدمه بد و بی لیاقتی بودی بده .. نیمدونم ، شاید لیاقت ِ آرامشو تو زندگیم " هنوز پیدا نکردم . خدایا راضی م به هرچی تو فکر میکنی که برام خوبه ! .. فقط امیدوارم تو باهام قهر نباشی .. من از تنهایی میترسم .. گیه دارم ولی اشکام نمیاد . از دیشب شدم مثل ِ یه کوه ِ یخ .. صورتم زرد شده و ضعف کردم ! تب ِ شدیدی دارم ...

به من برگردون اون روزو

شبو از بین ِ ما بردار

یه کاری کن که برگرده

گذشته های بی تکرار

الان اولین قطره اشکم افتاد پشته دستم :) .. راستشو بگم دلم برای وبلاگ و نوشته هاش می سوزه .. برای اون مخاطب ِ خاصی که توی لینکام داداش سیو شده و یه پست ِ داداشی رو به خاطرش گذاشتم .. الان برام چیه ؟ داداش ؟ معشوق؟ غریبه ؟ ! دیگه بهش فکر نمیکنم . احتمالا یه روز خدا خودش آرومم کنه ...

پ.ن : خدایا بهم یه نشونه نشون بده / ایمانم داره سست میشه ، ایمانم به حق ِ دلم .

بعد نوشت : شاید خودکشی کردم ، دارم زاز زار گریه می کنم.

نقطه/.

بعد از دوسال و اندی

بعد از دوسال.. سلام !

سلام وبلاگه کوچولوی ِ من .. !

آخرین پُسته اینجا ماله شبی ِ که عشقم اومد1 آذره 89 و امشب

31 مرداد 91

اون توی یه خونه پیش ِ دوستاشـ ه

کدوم دوستا؟

نمی دونم ، ولی حالش خیلی خوبه .. من تنها موندم اما سعی می کنم خوب باشم

گرچه دارم به معنای واقعی دق می کنم ..

دارم دق میکنم

من یه دخترم * به غرورم برخورده

غیرت داشته باش نذار من صدای یه دختر از اون ور ِ گوشی رو بشنوم

اون هم در چه حالتی !

زشته

..

خیلی ناراحتم الان!

مهم نیست

من به فـ اک ِ عظما رفتم.

پی نوشت : من چه قدر توی ِ این دوسال عوض شدم :)) ، وقتی نوشته های اینجارو میخونم میگم آخی نازی من چه احساسم لطیف بوده ؛ چی شد من انقر یهویی سگ شدم پس ؟! .. مهم نیست برام :) حالم بتر از این که دیگه نمیشه ..