آهنگ وبلاگم چه قدر به اینجا میاد. خداجونم چه قدر قلبم درد میکنه . دلم میخواد درش بیارم . چه قدر اینکه حس کنی شاید تو آدمه بد و بی لیاقتی بودی بده .. نیمدونم ، شاید لیاقت ِ آرامشو تو زندگیم " هنوز پیدا نکردم . خدایا راضی م به هرچی تو فکر میکنی که برام خوبه ! .. فقط امیدوارم تو باهام قهر نباشی .. من از تنهایی میترسم .. گیه دارم ولی اشکام نمیاد . از دیشب شدم مثل ِ یه کوه ِ یخ .. صورتم زرد شده و ضعف کردم ! تب ِ شدیدی دارم ...
به من برگردون اون روزو
شبو از بین ِ ما بردار
یه کاری کن که برگرده
گذشته های بی تکرار
الان اولین قطره اشکم افتاد پشته دستم :) .. راستشو بگم دلم برای وبلاگ و نوشته هاش می سوزه .. برای اون مخاطب ِ خاصی که توی لینکام داداش سیو شده و یه پست ِ داداشی رو به خاطرش گذاشتم .. الان برام چیه ؟ داداش ؟ معشوق؟ غریبه ؟ ! دیگه بهش فکر نمیکنم . احتمالا یه روز خدا خودش آرومم کنه ...
پ.ن : خدایا بهم یه نشونه نشون بده / ایمانم داره سست میشه ، ایمانم به حق ِ دلم .
بعد نوشت : شاید خودکشی کردم ، دارم زاز زار گریه می کنم.
نقطه/.