گذره اما من هنوز توی تنهاییم اسیرم....
به گذر ثانیه ها چشم می دوزم و شب رو به صبح می
رسونم...
توی دلم همش می گم ای کاش...
ای کاش زمان رو به یادت نمی اوردم ای کاش می گفتم
یه ذره دیگه بمون کنارم ای کاش ای کاش می گفتم یه
قهوه دیگه می خوری یا نه؟! ای کاش ....ای کاش ...ای
کاش...
از وقتی تو رفتی مثل دیوونه ها از پشت پنجره بیرون رو
نگاه میکنم و با یه صورت خیس از اشک چشم به انتهای
افق می دوزم...
نمی دونی چه زجری می کشم...
کاش که می دونستم زمان خداحافظی که میرسید
اخرین دیدار ما بود
کاش که می دونستم دیگه نمی بینمت
کاش وقت خداحافظی بیشتر برات دست تکون می دادم...
کاش می دونستم و دستاتو تا ابد رها نمی کردم...
کاش می دونستم و طعم لبهاتو برای همیشه به خاطرم میسپردم...
نمی دونی چه زجری می کشم...
چقدر دیر می فهمیم که همه چیز تموم شده....
چقدر زود دیر می شه...
ای کاش.........
ای کاش.....
ای کاش.....
باورت میشه بگم که بعدِ تو ، نتونستم به کسی تکیه کنم .
باورت میشه که بعدِ رفتنت ، نشده حتّی بخوام گریه کنم.
نشد بالا بگیرم سرم رو تا ، یه نگاه به غیرِ تو هدیه کنم.
نتونستم حتّی تو اوجِ عطش ، بِرمُ یه قطره عشق نسیه کنم.
*بعد تو شکسته شد بال و پرم ، میل همنوایی رفته از سرم.
دیگه هیچ چی بی تو معنا نداره ، هیچ کسی قامتِ رعنا نداره.
هیچ دلی بی تو برام دریایی نیست ، هیچ فضایی هم برام رؤیایی نیست.
دیگه هیچ حرفی نمیشه باورم ، هیچ ترانه ای نمیشه یاورم.
روزا بی تو شده تاریک و سیاه ، همه لحظه هام شده غرقِ گناه.
دیگه شب ها بی تو خوابی ندارم ، دیگه هیچ قصۀ نابی ندارم.
خستگی تو چشمِ من خیره شده ، بعدِ تو نگاهِ من تیره شده.
نمی تونم بگمُ خنده کنم ، نمی تونم غمُ بازنده کنم.
*بعد تو شکسته شد بال و پرم ، میل همنوایی رفته از سرم.
بیا برگرد تا که رو به راه بشم ، راحت از افسوس و اشک و آه بشم.
بیا برگرد آب و جارو بکنم ، برف و از رو خونه پارو بکنم.
بیا پیشم تا جوُنی بکنم ، بیا باز خونه تکونی بکنم.
بیا تا به عهدِ خود وفا کنم ، بیا تا گذشته رو رها کنم.
*بعد تو شکسته شد بال و پرم ، میل همنوایی رفته از سرم.
خیلی با احساسی
ممنون عزیز
با همتون قهر می کنم
می رم یه جای دور عمرمو سر می کنم
میرم به اونجایی که میگن شهر غمه
اونجا همش مال منه
جایی که فقط غصه و ماتمه
قهر می کنم قهر می کنم
با خودمم قهر می کنم
توی جهنم می شینم
کاری ندارم با کسی
تنهای تنها می شینم
شوخی ندارم با کسی
اونجا می شینم تنهای تنها
با همتون قهر می کنم
انگار دلت ازهمه گرفته.....
توی تنهایی بازم یه سکوت غریب مهمون لحظه هاست
دوباره سلام.
من نمیخوام مثل بقیه دلداری بیخود بدم و بگم تنها نباش یا اینکه فراموشش کن. نه.
به نظر من تو اصلا تنها نیستی.
نیازی هم به فراموش کردنش نداری.
تو داری باهاش زندگی میکنی.
فقط به صدای خدا تو قلبت گوش کن.
.......
فقط مراقب باش حضر معنوی رو فراموش نکنی
.
خدا پشت پنجره ایستاده...
حرفات خیلی به دلم میشینه اما....
اینکه کی هستی فکرمو مشغول کرده.....
خیلی زیباست حرفات انگار با دلم اشنایی.....
واقعا تو کی هستی غریبه
اگه منو میشناختی که غریبه نبودم.
فکر کن یه عاشقم مثل خودت
فرق من با تو اینه که تو راه رو پیدا نمیکنی.
من با سختی پیدا کردم و میخوام به تو هم نشون بدم.
پس منتظر باش
..........
به صدای قلبت گوش کن
فقط اونه که بهت دروغ نمیگه
عشق دروغ نیست.نیست.نیست.هیچ وقت هم نبوده
.................
به حرفام خوب فکر کن.
سلام.ممنون عزیزم که به دفتر دلداده هم سری زدی و مفتخرش کردی.
وب جالبی داری نوشته هات هم خیلی قشنگه.من فقط بخشی از یکی از نوشته های خودم رو که تجربه ی شخصی هم هست برات می نویسم امیدوارم منظورمو خوب بفهمی و اشتباهات من رو تکرار نکنی.
(آن شب در آن خواب، نه خواب نبود باید بگویم در آن کابوس شبانه آن قاصد شوم روزگار، سنگ کینه اش را محکم در میان انگشتان شیطانی اش فشرد و بعد با تمام نیرو پرتابش کرد به سوی همای کوچک سعادت من.
پرنده ی کوچک و بی جان بال های خسته اش را باز کرد و به پرواز درآمد.
همای کوچک من پر زد و رفت.رفت و روح مرا در بیچارگی اش تنها گذاشت.
آن کینه توز روزگار با لبخند سیاهش به من چشم دوخته بود و فریاد میزد:من از لبخند عشقی که به خاطر من نباشد متنفرم.
تو باید عشقت را نثار من کنی و فقط مرا بخواهی.
من خیال هرکس را که بخواهد جای مرا بگیرد از تو میگیرم.
این عشق باید پیش پای من قربانی شود.
اشک هایت را وقتی حسرت میخوری و قطره قطره میفشانی شان دوست دارم.
من عطش دارم خون گریه کن از دوری عشقت.
کاش آن کابوس سیاه را باور نمیکردم. همای کوچکم رفت اما نه به خاطر ترس از آن سنگ به خاطر ترس و نا امیدی من بود که مرا رها کرد و رفت.
ابلیس شوم و سیاه کار خودش را کرده بود سنگ هایش را زد و رفت.)
راستی باز هم نگاه پر مهر و گیراتون رو به دفتر دلداده هدیه کنید ممنون.
سلام ....
پیشاپیش فرا رسیدن عید سعید غدیررا خدمت شما ولایت مدار عزیز تبریک عرض میکنم
[گل][گل][گل][گل][گل][گل]
شعرتون برام تازه و زیبا بود
[گل][گل][گل][گل][گل][گل]
وبلاک راه فضیلت این توفیق را داد که پاسخگوی سوالات کاربران دنیای مجازی باشد و تا کنون به سولات زیادی پاسخ داده است این وبلاک جواب سوالات را در قسمت نظرات می دهد و برای این که کاربران بتوانند از لیست این سوال و جواب ها استفاده کنند وبلاک دیگری را برای این امر اختصاص داده است ...شما می توانید لیست سوالات پاسخ داده شده این وبلاک را در آدرس زیر ببینید
http://tvasool.parsiblog.com/
وبلاک راه فضیلت به ادرس زیرافتخار می کند که پاسخگوی جوانان پاک و جویای حقیقت باشد.
http://tavasool.parsiblog.com/
[گل][گل][گل][گل][گل][گل]
سلام.
من هم فقط میتونم بگم "ایکاش..." و اینکه زیبا بود.
ممنونم که بازم بهم سر زدین.
من شما رو با اسم "همسفر پاییز" لینک میکنم. اگه خواستین اسمتونو عوض کنم بهم بگین.شما هم اگه دوست داشتین لطف لینک کردن رو در حقم بکنین. خوشحال میشم. منتظرم...
الهه جونم
حرفی که از دل برآید لاجرم بر دل نشیند
فوق العاده بود
منو بردی به گذشته
به آخرین دیدار
به زمانی که .....
نمیدونستم روزگار اینقدر نامرده
نمیتونه خوشبختی دو تا مرغ عشق رو ببینه
حالا اون توی یه دنیای دیگه و من اینجا تک و تنها در انتظار مرگ و رسیدن به اون....
خدایا دلم خیلی گرفته.....
کاش زمان رو به یادش نمی آوردم
کاش ....
سلام قشنگم خوبی ؟وقتی حرفاتو شعراتو میخونم دلم خیلی میگیره ، آدما چرا با دلها این کارا رو میکنن چــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرا...........!!!
نمی دونم خوب من....
فقط می دونم این روزا عادت همه رفتن و دل شکستنه