آغوش تو واسم امن ترین جای دنیاست. . . .
جایی که می تونم بی دغدغه چشمامو ببندم و
به رویای با تو بودن سفر کنم !
وقتی دست توی دستام می ذاری
و باهم به اوج آسمون سفر می کنیم
حس می کنم این دختر با تموم دله گرقتش
می تونه لبخند بزنه
کاش میشد تا همیشه
این پر پرواز برای من و تو بمونه
تو حضور مبهم پنجره ها
رو به روم دیوارای آجریه
خورشید روشن فردا ماله تو
سهم من
شبای خاکستریه
توی این دلواپسی ها مدام
جز ترانه های زخمی چی دارم
وقتی حتی تو برام غریبه ای
سر رو شونه های باروون می ذارم
اسم تو برای من مقدسه
تا نفس تو سینه پرپر می زنه
باورم کن که فقط باور تو
می تونه قفل قفس رو بشکنه
منم و یه آسمونه بی دریغ
منم و یه کوره راه ناگزیر
ای ستا ره ی شبای مشرقی
پرپرواز منو از م نگیر. . . .
وقتی چشماتو می بندی و
می تونم بهت خیره بشم
این بهترین لحظه واسه منه
چون می تونم سر و شونه ت بذارم و
به آرامش دریا برسم
منو تو آغوشت بگیر آغوش تو یه مرحمه
بذار تو دریای چشات بغض ترانه بشکنه
تو یه نشونه ای
از عظمت مهتاب
و
مث فانوس روشنی می مونی که
شبای تاریکمو از ازدحام این
تنهایی ها رها می کنی
نمی دونم چرا
ولی همیشه یه حسی از تو در من هست
که بودنت رو باور می کنم
من می ترسم
و
عشق یعنی
ترس از دست دادن تو
من و حالا نوازش کن
که این فرصت نره از دست
شاید این آخرین باره
که این احساس زیبا هست
من و حالا نوازش کن
همین حالا که تب کردم
اگه لمسم کنی شاید
به دنیای تو برگردم
هنوزم میشه عاشق بود
تو باشی کار سختی نیست
بدون مرز با من باش
اگر چه دیگه وقتی نیست
نبینم این دمه رفتن
تو چشمات غصه میشینه
همه اشکاتو می بوسم
می دونم قسمتم اینه. . . .
الهه چقدر قشنگ مینویسی!
لطف داری عزیزم...
خب حرفه دلمه...
حرف دل به دل میشینه!
من فقط احساسمو میگم همین...
بقیه ش جادوی عشقه.